چوپان قریه مان رییس مقرر شده است- روایت مخاطبان

چوپان قریه مان رییس مقرر شده است- روایت مخاطبان

این داستان تلخ امروز جوانان افغانستان است،‌ چوپان‌ها به مقام رسیده اند و تحصیل یافته‌گان یا مهاجر به کشور های دور نزدیک هستند و یا هم فراری از یک شهر به شهر دیگر.
داستان واقعی  
من دانش‌یافته رشته جامعه شناسی از یکی از پوهنتون‌های دولتی افغانستان هستم،‌ مطالعاتی زیادی در بخش های جامعه شناسی،‌ انسان شناسی،‌ تاریخ و دین دارم. 
نام من مرید است،‌ 28 سال عمر دارم،‌ 16 سال عمر خود را صرف تحصیل کرده ام،‌ با یک دنیا امید به آینده تا اینجا پیش آمدم،‌ اما با آمدن طالبان کشتی جنبان ما در گودال بد بختی غرق شد و همه چیز از هم پاشید. این روز ها من و همقطارانم از یک شهر به شهر دیگر و از یک منطقه به منطقه دیگر خودمان را پنهان می کنیم. 
قصه از این قرار است که من دانشجوی در دانشگاه بودم بعد از چند ماه که به منطقه( قریه‌ی مان) می رفتم با دوستان دوران مکتب و دوستان دوران طفولیت هم سخن می شدیم،‌ یکی دهقان و دیگری چوپان بود یکی افسر در ارتش و دیگر هم معلم در مکتب. به خود می بالیدم که از دوستان اندکی گام جلو نهاده ام و دانشجو هستم و برنامه ریزی کرده بودم که تا سطح دوکتورا درس خوانده و برای تن پاره وطن مرهم خواهم گذاشت. 
با آنکه جمهوریت تا گلو غرق در فساد بود،‌ اما با اشتراک در پروسه های رقابتی شماری از دوستانم موفق شده بودند که در پست‌های دولتی وظیفه بگیرند و این امر برای من انگیزه می داد و بیشتر تلاش می کردم. 
با آمدن طالبان و شعار های آنان اندکی به خود امید دادم که بلاخره طالبان نیز فرزندان همین وطن هستند و ممکن بتوانیم در آینده نزدیک شاهد ترتیب اوضاع باشیم و دوباره من و جوانانی که سال های سال زحمت کشیده و تحصیل کرده اند زمینه کار و خدمت فراهم خواهد شد. 
حدود سه هفته پیش،‌ وقتی خبر تقرر دوست دوران کودکی ام که چوپان بود را شنیدم شوکه شدم  و باور نکردم،‌ گفتم ممکن شایعه باشد،‌ اما دقیق بود. بلی چوپان قریه مان سمت ریاست را در یکی از ولایت ها به عهده دارد،‌ با کمی جستجو از منطقه دانستم که دهقان و چوپان و دوستان دوران کودکی ام که در مسجد با هم، هم درس بودیم و با هم قاعده بغدادی میخواندیم حالا ریاست و آمریت را عهده دار شده اند. 
شاید همه بدانند که تحصیل یافته گان 20 سال اخیر از نظر طالبان تحصیل یافته گان دولت اجیر خطاب می شوند و هیچ ارجی به آنان گذاشته نمی شود.
آری ! 
این است قصه تلخ دوران ما