هراس طالبان از رسانه‌ها و خبرنگاران؛ دلایل و راه‌‎حل‌ها

هراس طالبان از رسانه‌ها و خبرنگاران؛ دلایل و راه‌‎حل‌ها
هراس طالبان از رسانه‌ها و خبرنگاران؛ دلایل و راه‌‎حل‌ها

مقدمه

از سقوط نظام جمهوریت تا امروز بیشتر از هفت ماه میگذرد. در این مدت، صدها خبرنگار و مدیران رسانهها افغانستان را ترک نمود، بیشتر از 250 رسانه همگانی از فعالیت بازماند، دهها خبرنگار به شیوههای مختلفی توسط طالبان لت و کوب و شکنجه و چندین تن دیگر توسط همین گروه به قتل رسیده اند. علاوه براین، انواع مختلف سانسور بر رسانههای فعال از سوی طالبان اعمال میشود. در تازهترین مورد، در یک هفته گذشته 11 خبرنگار و مسوول رسانه بدون دلیل از سوی طالبان بازداشت گردید. علاوه براین، تحریک طالبان قانون رسانههای همگانی، معیارهای اخلاق رسانهای، آزادی بیان و حق دسترسی به اطلاعات را زیر پا گذاشته اند. فعالیتهای کمیسیون رسانههای همگانی و کمیسیون رسیدگی به شکایتهای رسانهای از فعالیت باز مانده و در مدت نزدیک به هفت ماه بیشتر از 2500 خبرنگار از کار بیکار شده اند. اما طالبان چندین نهاد حامی رسانهها و همچنان برخی از رسانههای همگانی را تحت مدیریت مستقیم ویا غیر مستقیم خود ایجاد نمودند تا مدیریت بر رسانههای همگانی نمایند. مهمترین پرسشهایی که باید مطرح نمود اینکه چرا طالبان در برابر رسانههای همگانی و رسانههای اجتماعی ایستاده اند؟ هدف طالبان از این اعمال ناشایست چیست؟ چرا سازمانهای حامی رسانهها در سطح بینالمللی در برابر عملکرد طالبان واکنشهای تند و موثری از خود به نمایش نگذاشته اند؟ برای جلوگیری از عملکرد منفی طالبان نسبت به رسانههای آزاد و مالکیت خصوصی چه باید کرد؟

چرا هراس از رسانهها؟

شدت عملکردهای منفی طالبان در اکثر موارد به استثنای وسایل ارتباط همگانی بسیار جدیتر و فاجعهبار تر از 25 سال قبل بوده است. طالبان به مالکیتهای رسانه مثل مالکیت دولتی، عامه و خصوصی باور ندارند. قرن 21، قرن جامعه اطلاعاتی است؛ جامعهای که دنیا را کوچکتر از یک دهکده ساخته است. ممکن است اطلاعات از هر راه و ابزاری به دسترس همگان قرار گیرد؛ پدیدهای که طالبان توان تحمل آن را ندارند. تحریک طالبان روزانه دهها مورد جنایت، تبعیض، خشونت، لت و کوب، قتلهای هدفمند و به نقل از روزنامه گاردین، تجاوز به زنان و قتل آنان پس از تجاوز را در کشور مرتکب میشوند. طالبان اعدامهای صحرایی انجام میدهند. سران و فرماندهان طالبان جنت را در دنیا و به ویژه افغانستان برای خود جستوجو دارند؛ در تازهترین مورد دیده شد که شبکه حقانی در هوتلها و مهمانخانههای شهر کابل فعالیتهای غیر اخلاقی انجام میدهند؛ عملکردی که دلیل جهاد آنها در افغانستان بود. آنها نه تنها مبارزه با فساد نمیکنند؛ بلکه به دنبال افزایش فساد نظاممند مثل دوره جمهوریت غنی را ادامه میدهند.

گوشه‌ای از این جنایات از طریق رسانههای همگانی و رسانههای اجتماعی به دسترس همگان قرار میگیرند. معمولاً نظام مدیریتی، اطلاعاتی و فعالیتهای 25 سال گذشته و عملکردی که در مدت بیشتر از هفت طالبان داشته اند، بسته بوده است. رسانههای همگانی از جمله ابزارهای ارتباطی اند که جامعه را از بسته بودن به باز شدن سوق میدهد. مردم میتواند ابراز وجود نموده و دیدگاه و عقاید خویش را بیان، عملکرد طالبان را نقد و در برابر طالبان مبارزه نمایند؛ مواردی که طالبان با آنها سخت مخالف اند. اکثر کارشناسان به این باور اند که اگر طالبان به رسانههای خصوصی، عامه و دولتی اجازه فعالیت میدهند، ناشی از فشار جامعه جهانی است؛ در غیر آن، ممکن است بعد از به رسمیت شناخته شدن، روند دموکراسی، آزادی بیان و آزادی رسانههای همکانی و اجتماعی که جزو دستآوردهای غرب در کشور به شمار می‏رود، را نابود نمایند. از این جهت، تحریک طالبان با رسانهها سازگاری ندارند. هنوز جامعه مدنی، فعالیتهای مدنی و رسانهای را نمیپذیرند و در اکثر موارد نسبت به هر پدیده دیگر، از فعالیتهای آزاد و بدون سانسور وسایل ارتباط همگانی در هراس اند.  

چرا فشار بر رسانهها؟

طالبان از جامعه رسانهای کشور میخواهند تا آنچه را که آنها بیان میکنند، پخش گردد؛ اما حکمی که بر جامعه میرانند، عملکردی که انجام میدهند ویا جنایتی را در برابر مردم که مرتکب میشوند را نادیده بگیرند. طالبان بدون توجه به قضا و سارنوالی، در هر گوشه افغانستان خود را در مسند قضا قرار میدهند. تفکیکی بین قضا، سارنوال، امیر المومنین، وزیر و سرباز وجود ندارد. حتا در تازهترین مورد، ملا هیبت الله رهبری این گروه از طالبان خواست که به تعصب و قومگرایی دامن نزنند؛ اما طالبان برعکس آن عمل کردند. از این معلوم است که هر طالب خود قاضی و رهبر خود است. هر فرد عضو تحریک طالبان به هر پیمانه که خواسته باشد، ظلم بر مردم را روا میپندارد و نسبت به مدنیت و شهرنشینی سرسختانه مخالفت مینمایند. طالبان نمیخواهند اطلاعات مربوط به عملکردهای ناشایست شان از طریق رسانههای همگانی به دسترس جامعه جهانی قرار گیرد. آنها از مردم افغانستان هراس ندارند؛ زیرا به طور نسبی جامعه را مهار ساخته اند. با وجود اینکه فعالیت رسانهها را بیشتر از پیش محدود کرده اند؛ اما از رسانهها میترسند. آنها نمیخواهند رسانههای همگانی عملکرد آنها را از طریق تلویزیونها و دیگر رسانههای همگانی پخش و نشر نمایند.

علاوه براین، در بین طالبان گروه‌هایی وجود دارد که پخش و نشر موسیقی، سریال، فیلم و تصاویر زنان را حرام میپندارند. سران و فرماندهان طالبان در دوراهی قرار دارند که آیا به خواست جامعه جهانی تمکین کنند تا به رسمیت شناخته شوند؛ یا به رویای نامطلوب این گروه؛ اگر به خواست جامعه جهانی تمکین کنند، ممکن است گروهی که مخالف جامعه مدنی، دموکراسی، آزادی بیان و رسانههای همگانی است را از دست دهند و در نهایت آنها به گروههای دیگری مثل داعش پیوسته و در برابر تحریک طالبان ایستاد شوند. از این رو، هدف طالبان در کوتاهمدت فعالیتهای رسانهای را مانند حذف اکثر برنامهها، سریالها و فیلمها از یک سو و تهدید، شکنجه و خشونت بر مسوولان و گردانندگان رسانههای همگانی خصوصی از جانب دیگر را اعمال مینمایند. تحریک طالبان در درازمدت بالای رسانههای همگانی محدودیتهای مالی، اطلاعاتی و فشارها فزیکی و روحی اعمال مینمایند تا رسانهها خود از فعالیت باز بمانند و در نهایت به دنبال حذف مالکیت خصوصی و آزاد رسانههای همگانی اند.

چرا کاهش همکاری سازمانهای حامی رسانهها؟

سازمانهای حمایت از رسانههای همگانی چه در داخل افغانستان و چه در بیرون به دلایل مختلف همکاری خود را نسبت به رسانههای همگانی در کشور کاهش داده اند. نخستین دلیل را میتوان میزان وابستگی بسیار زیاد سازمانهای حمایت از رسانههای همگانی مثل دفتر نی و دیگران، به نهادهای بینالمللی حامی رسانهها دانست. اکثر کارمندان ماهر و طراح سازمانهای حامی رسانهها در داخل کشور نیستند. آنها به دلیل تهدیدات امنیتی و همچنان فرصتهای پیش آمده در هفت ماه گذشته از کشور خارج شده اند. مورد دیگر، کمبود ظرفیتهای سرمایه انسانی در میان خبرنگاران و سازمانهای حامی رسانههاست؛ زیرا کارمندان موجود در این سازمانها برای جذب کمکها و همکاریهای نهادهای بینالمللی حامی رسانهها از ظرفیت کافی برخوردار نیستند. اکثر کارمندان نهادهای حامی رسانهها در کشور تجربه و مهارت کافی در نوشتن طرحهای حمایتی ندارند. متاسفانه اکثر سازمانها و نهادهای حامی رسانههای همگانی در سطح بینالمللی معیارها و شرایط کمکهای مالی برای بقای رسانهها را پیچیدهتر تدوین کرده اند. سازمانهای بینالمللی حامی رسانهها برنامهای برای آموزشهای کوتاهمدت و ارتقای ظرفیت و علاقهای برای مسلکی‌سازی سخنگویان و فعالان رسانهای طالبان ندارد. یکی از کاستیهای دیگر، وابستگی اکثر مدیران و کارمندان فعلی سازمانهای حامی رسانههای همگانی در کشور به تحریک طالبان است. ممکن است این وابستگی مربوط به ترس آنها یا علایق شان نسبت به این گروه باشد.

دلیل دیگر هم میتواند بیعلاق شدن جامعه جهانی به ویژه ناتو به رهبری آمریکا نسبت به عملکرد طالبان در همه زمینهها به ویژه رسانههای همگانی باشد؛ زیرا طالبان بعد از توافق با آمریکا قدرت را بدون کدام جنگ از غنی به گونه غیر مستقیم تحویل گرفتند. تسلیمی غیرمستقیم قدرت از غنی به طالبان به ویژه شبکه حقانی ناشی از عدم حمایت آمریکا و ناتو از حکومت غنی و فساد بیش از حد حکومت او بود. اکثریت مطلق نهادهای حامی رسانههای همگانی بینالمللی متعلق به جامعه غربی و کشورهای عضو ناتو و اتحادیه اورپا است. بنابراین، مدیریت اطلاعات و ارتباطات، حمایت از آزادی بیان و رسانهها برای دموکراسی جزو اقتدار هژمونی غرب میباشد. در میان تحریک طالبان و فرهنگ طالبانی، اصطلاحاتی نظیر ژورنالیسم، ژورنالیست، روابط عمومی، دموکراسی و ... به عنوان پدیدههای غربی تعریف میگردند. به همین دلیل، اکثر این سازمان با آمدن تحریک طالبان به قدرت، کمکهای خود را نسبت به رسانههای خصوصی و آزاد کاهش چشمگیر داده اند. دلیل دیگر، عدم به رسمیت شناختن طالبان از سوی جامعه جهانی است؛ زیرا روند کمکهای مالی به افغانستان هنوز مشخص نیست؛ به ویژه زمانی که پول نقد به وسیله طرحهای رسانهای به افغانستان منتقل شود.

راهحل چیست؟

با توجه به نکات بالا، طالبان هنوز آماده پذیرش رسانههای همگانی به ویژه رسانههای آزاد و خصوصی نیستند. همچنان، واکنشهای جهانی نسبت به بازداشتهای اخیر (بازداشت 11 تن) نیز نشان میدهد که جامعه جهانی و به ویژه سازمانها و نهادهای حامی رسانهها علاقه چندانی به وضعیت بد و بحرانی رسانههای همگانی در کشور ندارند. بر این اساس، لازم است تا برای مبارزه با عملکرد تحریک طالبان راهحلهای منطقیتر و مصوونتری را جستوجو کرد.

ممکن است یکی از راههای مبارزه با عملکرد تحریک طالبان، واکنشهای جدی و صریح دستهجمعی رسانههای کشور نسبت به بازداشتها و اعمال محدودیتها باشد. در صورت اقدام طالبان در برابر این واکنش، اعتراض جامعه جهانی نیز نسبت به طالبان افزایش خواهد یافت. طالبان به جز جامعه جهانی، ناتو به رهبری آمریکا، آنقدر که از رسانههای همگانی میترسند، از هیچ پدیدۀ داخلی در افغانستان هراس ندارند.

راهحل دیگر، تشویق تحریک طالبان برای ایجاد نظام اطلاعمدار است؛ نظام اطلاعمدار زمینهساز اطلاعیابی، اطلاعسنجی و ذخیرهسازی آن و انتقال اطلاعات به جامعه است. برای رسیدن به این هدف، سازمانهای حامی رسانهها بیشتر از اینکه از رسانهها حمایت کنند، باید به آموزش، ارتقای ظرفیت و مسلکیسازی سخنگویان و مدیران بخشهای رسانهها و روابط عمومی ادارات در سطح ملی، وزارتخانهها و ولایات باشند.

عدهای از افراد که همین اکنون جزو مسوولان سازمانهای حامی رسانههای همگانی در کشور اند، به دلایل مختلف وابستگی و علایق شدیدی به تحریک طالبان دارند. آنها در برابر عملکرد طالبان فقط با نشر یک اعلامیه اکتفا میکنند. آنها برای بسیج رسانه و خبرنگاران در جهت سپوتاژ کردن پخش و نشر عملکردهای مثبت طالبان اقدام نمیکنند. آنها برای بسیج جامعه جهانی و سازمانهای بینالمللی حرکتهای نمادین انجام میدهند. در اکثر موارد، آنها حتا توان مدیریت رسانههای همگانی را برای بسیج داخلی نیز ندارند. بهتر است رسانههای همگانی آزاد و خصوصی در افغانستان نقش برجستهتری در گزینش مسوولان سازمانهای حامی رسانههای همگانی در کشور داشته باشد. همین اکنون، این نقش را ذبیحالله مجاهد هم به گونه مستقیم و هم به طور غیرمستقیم ایفا مینماید؛ اما رسانهها در این مورد منفعل گردیده اند.

نوآوری در برنامههای تولیدی که مناسب فرهنگ و ارزشهای حاکم در جامعه افغانستان ویا شباهتهای فرهنگی بیشتری با جامعه داشته باشد، از جمله گزینههای مناسب برای افزایش حمایت تحریک طالبان نسبت به رسانههای همگانی است. اگرچه مدیریت این روند هزینهبر است؛ اما با توجه به وضعیت موجود میتوان زمینههای مشابه آن را از محصولات فرهنگی کشورهای دیگر بدست آورد. ممکن است به دلیل کمبود بودجه، رسانههای همگانی نتوانند دست به چنین اقدامی بزنند؛ اما سازمانهای حامی رسانهها در سطح ملی و بینالمللی میتوانند در این زمینه با رسانهها همکاری نمایند.

نظام آزادیگرا که در مدت 20 سال در افغانستان حاکم بود، امروزه کاربرد مناسب ندارد. بنابراین، لازم است سازمانهای حامی رسانههای همگانی و مسوولان رسانههای آزاد و خصوصی مسوده جدید قانون رسانههای همگانی را تدوین و به وزارت اطلاعات و فرهنگ پیشنهاد دهند تا خلای نبود قانون رفع گردد؛ زیرا یکی از دلایل اعمال محدودیتهای بیشتر ابطال قوانین و معیارهای جمهوریت سه نفره غنی از سوی طالبان است.

دعوت از افراد نخبه تحریک طالبان در مناظرهها و مصاحبهها میتواند راهحل دیگری برای مبارزه با اعمال محدودیتها و فشارهای رسانهای باشد. در اکثریت مطلق برنامههای رسانهای تلویزیونها و رادیوها از افرادی به نمایندگی از تحریک طالبان دعوت میشود که ظرفیت و توانایی اشتراک در آن برنامهها را از لحاظ محتوایی، تجربه و دانش نسبت به کارشناسان مقابل و بیطرف ندارد. از این جهت، تحریک طالبان فکر میکنند که گویا رسانهها در صدد توهین و تحقیر آنها اند. این اقدام رسانهها باعث میشود تا طالبان نسبت به رسانهها و فعالیتهای رسانهای بیباور شوند. استخدام افراد حرفهای و با تجربه در برنامههای رسانهای، میتواند عامل دیگری برای مبارزه با محدودیتها و فشارهای رسانهای باشد. رسانههای همگانی میتوانند افرادی را استخدام نمایند که از لحاظ مذهبی و دینی تبحر کافی نسبت به آزادی رسانه و بیان، دموکراسی و اطلاعات داشته باشند.

در فرجام اینکه برای آزادی بیان و مدیریت طالبان باید اتفاق دیدگاه در میان رسانههای همگانی بهوجود آید؛ در غیر آن تحریک طالبان خوب بلند اند که در میان رسانههای همگانی چگونه فاصله دیدگاه ایجاد کنند؛ کاری که همین اکنون هم در میان رسانههای خصوصی و آزاد و هم در میان سازمانهای حامی رسانهها به گونه نسبی انجام داده اند و موفق نیز بوده اند.