پاشنه طالبان بر گلوی آموزش دختران؛ پیروی از اسلام یا دشمنی با آن؟

پاشنه طالبان بر گلوی آموزش دختران؛ پیروی از اسلام یا دشمنی با آن؟
پاشنه طالبان بر گلوی آموزش دختران؛ پیروی از اسلام یا دشمنی با آن؟

مقدمه

نزدیک به هشت ماه میشود که مکاتب به روی شاگردان در افغانستان توسط تحریک طالبان بسته شده است. از 15 حوت به این سو با آغاز دانشگاهها و به دنبال آن آغاز سال نو تعلیمی و تحصیلی و بنابر وعده و عهد این گروه، مکاتب دخترانه و پسرانه در تمام کشور باید از امروز چهار شنبه آغاز میگردید؛ اما متاسفانه، سوگوارانه و بدبختانه که دروازههای مکاتب به روی دخترانی که در صنفهای ششم الی دوازدهم درس میخوانند، درست زمانی بسته گردید که اکثر شاگردان در راه مکتب یا در داخل مکاتب خود بودند. این اقدام تحریک طالبان سه نکته را بیان میکند: نخست، اینکه این گروه از قرآن، اسلام، آموزههای اسلامی و حکومتهای اسلامی آگاهی ندارند؛ دوم، این اقدام طالبان یا عملکرد منافقانه است ویا ابزار دست گروههای نیابتی کشورهای دیگر نظیر پاکستان؛ و سوم، رهبر تحریک طالبان به نام ملاهیبتالله اصلاً وجود ندارد؛ زیرا هر از گاهی که عوامل نفوذی و حمایتی این گروه خواسته باشند، میتوانند برنامههای آنها را مهار و به خاک یکسان نموده و ضربه سنگینی به امارت اسلامی این گروه وارد نمایند.

تعلیم و تربیه از دیدگاه اسلام

اسلام، انسان (مرد و زن) را هم از لحاظ کرامت انسانی و هم در تدبير شؤون زندگى بهوسيله اراده و کار، مساوى می‌داند. از اين‌‏رو، هردو در کسب مخارج و احتیاجهای زندگى برابر اند. زن میتواند همانند مرد بهگونه مستقل کار کند و مالک نتیجه کار و تلاش خود باشد؛ زیرا در صدور فرمان الهی فرقی بین زن و مرد نیست؛ مگر در احکامی که ویژه یکی از این دو (زن و مرد) باشد. بنابراین، کسب تعلیم و تربیه و تحصیلات عالی بین زن و مرد مشترک میباشند و هرگز دین اسلام جنسیت را سد راه کسب دانش نمیداند. به باور طباطبایی، زن در همه احکام عبادی و حقوق اجتماعی با مرد شریک است و در هر امری که مرد استقلال دارد، مانند: ارث، معامله و تجارت، تعلیم و تربیه و دفاع از حقوق و ... زن نیز مستقل است؛ مگر در مواردی که با طبیعت این دو مخالف باشد.

همه آیات و روایاتی که درباره تعلیم و تربیه آمده، همانند «یاایهاالناس» و «یاایهاالذین آمنو» عام است. قرآن علم را نور و بینایی و جهل را ظلمت و کوری ابراز داشته است. در قرآن کریم آمده است: «بگو آیا چشم نابینای جاهل و دیده بینای عالم یکسان است؟» در آیت دیگر آمده است: «آیا آنانی که میدانند و آنانی که نمیدانند، باهم برابراند؟ پیامبر اسلام میفرماید: «کسب علم برای مرد و زن مسلمان فرض است.» و در جای دیگر میفرماید: «علم را کسب کنید؛ اگرچه باشد در چین.» بنابراین، ملاک توجه و تفاوت بین انسان (مردان و زنان) فقط تقوا است.

پیامبر گرامی جهاد در برابر بیسوادی را از خانه خود آغاز کرده بود. بلاذری با سند روایت میکند که هنگام ظهور اسلام در مکه تنها هفده نفر با سواد و مسلمان بودند که یکی از آنها شفا دختر عبدالله بن عبد شمس بود. او همان زنی است که به دستور پیامبر به حفصه همسر پیامبر کتابت آموخت. زنانی که در صدر اسلام خواندن و نوشتن بلد بودند بسیار زیاد اند. مانند: «حفصه» دختر عمر، «امکلثوم» دختر عقبه بن ابی معیط، «عایشه» دختر سعد، «کریمه» دختر مقداد و «شفا» دختر عبدالله بن عدویه. همچنان پیامبر بخشی از اوقات خود را به آموزش زنان در مسائل دینی اختصاص داده بود. در کتاب بخاری روایت شده که زنان به نزد پیامبر آمده و گفتند: مردان در استفاده از محضر شما بر ما پیشی گرفته اند. پس خود، روزی را به ما اختصاص بدهید. آن حضرت قبول کرد و روزی را به ایشان اختصاص داد و در آن روز به وعظ و ارشاد زنان میپرداخت و زنان را به آموختن توصیه میکرد. بنابر گفته ابن خلکان، مادر حسن بصری که در صده اول هجری برای زنان داستانهای دینی تعریف میکرد و با سخنان پندآمیز به آنان میآموخت و ارشاد میکرده و خود حسن بصری نیز به مردها ماموریت این ارشاد را داشت. زنان زیاد دیگری در صدر اسلام میزیستند که از جایگاه بالایی برخوردار بوده اند. مانند: «ام سلمه»، «ام جمیل»، «ام رعله قشیریه»، «نسیبه بنت الحارث ام عطیه»، «معاذه غفاریه»، «ام الدرداء»، «اسماء بنت عمیس» و ... که همه تعلیمیافته و با سواد بودند. اغلب، زنان صدر اسلام از زنان نیاموخته بودند؛ بلکه از مردان و زنان آموخته و خود برای دیگران آموزش دادند.

طالبان اختیار تصمیمگیری ندارند

اکثر وعدههایی که سران طالبان به مردم افغانستان و جامعه جهانی در گفتار و رسانههای همگانی میدهند، در عمل با چالشهای زیادی روبرو است و تطبیق نمیگردد. دوره گذشته طالبان عاری از هرگونه سیاستزدگی، فریب و نیرنک بود؛ اما تحریک طالبان قرن 21 نه تنها اصلاحات حتا اسلامی و دینی را نپذیرفتند؛ بلکه به وعدهها و آنچه میگویند؛ عمل نمیکنند. قرار بود مکاتب دختران و پسران امروز چهارشنبه آغاز گردد؛ اما در آخرین دقایق این مکاتب از صنف ششم الی صنف دوازدهم به روی شاگردان بسته شد و اشک زنان، دختران، مادران و پدران سرزمین افغانستان را ریخت. اکثر کارشناسان به این باور اند که تحریک طالبان یا در جایگاه منافقین قرار میگیرند ویا هم ابزار دست گروههای نیابتی پاکستان شده اند. اما به باور نویسنده، هردو فرضیه بر این گروه مصداق عمل آنهاست.

تحریک طالبان با نور، دانش و معرفت بیگانه و دشمن اند؛ اما با ظلمت، کوری و جهالت آشنایی کامل و گذشته دارند. عملکرد این گروه هر روز بدتر از گذشته میشود. این گروه در مدت نزدیک به هشت ماه بارها وعده بازگشایی مکاتب را به دختران دادند؛ اما عملی نشد. آنها مردم افغانستان را به معامله گرفته و برده و اسیر خود ساخته اند. از جامعه جهانی خواستار به رسمیت شناخته شدن‌اند. عملکرد آنها نمایانگر این نکته است که گروه طالبان تا زمانی تن به انسانیت، آدمیت و مدنیت نمیدهند؛ که جامعه جهانی آنها را به رسمیت بشناسد.

تحریک طالبان نه تنها اختیار تصمیمگیری ندارند؛ بلکه رفتار آنها هنوز انسانی نشده است. به نظر میرسد گفتههای آنها مربوط به خود شان؛ اما عملکرد و رفتار آنها وابسته به تصامیمی است که دیگران به هدف بیثبات سازی از این بیشتر و نابودی تمام زیرساختهای کشور می‌گیرد است. امروزه، تحریک طالبان 16 میلیون مرد را برده و 17 میلیون زن را کنیز خود میدانند. تفکر طالبان به جز این، توجیه دینی، اسلامی و قرآنی ندارد. عملکرد آنها نه تنها مطابقت با اسلام ندارد؛ بلکه در مقابل اسلام و دشمنی با آن و فرهنگ افغانستان است. حجاب اسلامی، بهانهای برای محدود و محصور سازی قشر زنان در جامعه است. آنها نه تنها اصلاح نشده اند؛ بلکه ظلم، شکنجه و آزارهای جنسی و مخالفت شدید در برابر تمدن و انسانیت را شدت بخشیده اند.

چند‌ دستگی این گروه از جمله دلایل دیگری است که منجر به باز نشدن دروازههای مکاتب به روی دختران میشود. اکثر افراد وابسته به این گروه جهالت را بر نور و علم ترجیح میدهند. تحریک طالبان در اکثر رفتارها وابسته به گروههای امنیتی-نیابتی آی.اس.آی پاکستان است. آنها در اکثر موارد خلاف گفته خود عمل کرده اند که خود نمایانگر افتراق دیدگاه و عمل را در بین شان به نمایش میگذارد. حتا مقامات وزارت معارف تحریک طالبان از بابت آغاز نشدن مکاتب دخترانه ابراز تاسف کرده اند. دیده میشود که کابینه، وزیران و دیگر مقامات هیچ صلاحیتی ندارند. حتا تصامیم شان نیز عملی نمیگردد.  

امیر المومنین خیالی

به باور اکثر مقامات تحریک طالبان، تصمیم بسته ماندن مکاتب دخترانه به دستور امیر المونین ملا هیبت الله صورت گرفته است؛ در حالی که چند روز پیش نیز این رهبر خیالی بیانیهای صادر کرد که تلاشی خانه به خانه و تفرقه افگنی در میان مردم و اقوام نباید صورت گیرد. اما دیده شد که مجریان وزارت داخله این بیانیه را نادیده گرفته و به تطبیق برنامه از قبل تدوین شده پرداختند. این اعمال نشان میدهد که بین درانیها و غلجاییها فاصله عمیقی ایجاد گردیده است. همچنان، در نشستهایی که گویا امیر المومنین در ولایات و مناطق مختلف جنوب کشور اشتراک نموده نشان میدهد که هیچ اثر از موجودیت او نیست؛ بلکه این گفتهها خیالی و ساخته و پرداخته سران این گروه و پاکستان است. اگر رهبر تحریک طالبان وجود داشته باشد، پس حد اقل یکبار که شده نیز باید به مظهر عام ظاهر گردد. سراجالدین حقانی که خطرناکترین فرد تحریک طالبان است، بعد از شش ماه در مظهر عام ظاهر گردید؛ اما از ملاهیبت الله خبری نیست. نکته دیگر اینکه بیانیهها و گفتههای قبلی که این رهبر خیالی داشت، نه تنها عملی نگردید؛ بلکه در مقابل آن از سوی این گروه اقدام صورت گرفته است. مانند تلاشی خانه به خانه و تفرقهافگنی میان اقوام کشور. اما اینبار مکاتب خلاف آنچه انتظار میرفت، آغاز نگردید. یکی از نکات مهم دیگر که میتوان به آن اشاره نمود این است، که پشت مدیریت برنامهها، بیانیهها و نشستهای این رهبری خیالی کیست؟ اکثر کارشناسان به این باور اند که آی.اس.آی پاکستان به گونه موردی و متمرکز ماموریت مدیریت تحریک طالبان را از طریق این رهبر خیالی به عهده دارد.

نتیجه

کسب تعلیم و تربیه در سنین و مقاطع مختلف جزو آموزههای دینی و فریضهای است که هم در آیات قرآنی و هم در احدایث پیامبر به آن تأکید گردیده است. دشمنی با تعلیم و تربیه و مخالفت با آموزش دختران نه تنها که مطابقت با اسلام ندارد؛ بلکه نوعی تضاد نسبت به اسلام را به نمایش گذاشته و ممکن است یکی از اهداف تحریک طالبان دشمنی با اسلام و بدنامی آن باشد. از صدر اسلام تا کنون، صدها زن با افتخار، با سواد، دانشمند و موثر به جامعه زیست داشته است. پیامبر نیز هم به معلمی مرد و زن و هم به آموختن از آنها هم به زنان و هم به مردان تأکید داشته است.

با توجه به عملکرد طالبان در گذشته و امروز، طالبان آهسته آهسته جایگاه کنونی را که نزدیک به رسمیت شناخته شدن بود، از دست می‌دهند. واکنشها در برابر این گروه بیشتر میشود، مردم به جادهها خواهند آمد و مردان و زنان با سواد، دانشمند و متخصص از وطن بیشتر از گذشته فرار خواهند نمودد. نیم پیکر جامعه که زنان اند محروم و مظلوم مطلق واقع شدند و نیم پیکر دیگر جامعه که مردان اند، به بردگی از سوی این گروه به خدمت گرفته شده است. طالبان نه به قرآن و نه به اسلام باورمند اند و نه عملکرد آنها مناسب آموزههای دینی و اسلامی ما است. بقای این گروه هر روز بیشتر از گذشته زیر سئوال رفته است؛ حتا ممکن است نابودی این گروه، بنابر پیشبینیها قریبالوقع نیز باشد.