داعش و آینده رهبران محلی و قومی افغانستان

داعش و آینده رهبران محلی و قومی افغانستان
داعش و آینده رهبران محلی و قومی افغانستان

مقدمه

همزمان با تشدید ناامنیها، افزایش گروههای مقاومت و آزادی در برابر طالبان و انفجارهای اخیر، از دو هفته به این سو، اتهاماتی از سوی رسانه‌ تسنیم در برابر مارشال دوستم مطرح گردید. خبرگزاری تسنیم یکی از رسانههای تبلیغاتی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران میباشد. اگرچه در سالهای اخیر ادعاهای دستداشتن برخی حلقات و مقامات رسمی افغانستان با گروه داعش مطرح بوده است؛ اما این ادعاها به درشتی نقش مارشال دوستم در تجهیز و تقویت داعش نبوده است.

در سال 2015، هم در رسانههای اجتماعی و هم در برخی از رسانههای همگانی افغانستان ادعا گردید که محمد حنیف اتمر به دستور محمد اشرف غنی مسوولیت پروژه تقویت داعش در شمال افغانستان را به ارزش پنج میلیارد دالر آمریکایی داشته است. بعدها این ماموریت به محمد معصوم ستانکزی سپرده شد. در آن زمان، مخالفتهای زیادی میان مارشال دوستم، محمد محقق و عطا محمد نور با حکومت وقت بیشتر گردید. از اینکه برنامه خروج آمریکا از افغانستان بعد از سال 2018 قطعی گردیده بود، ماموریت عملیاتی تخلیه و تسلیمدهی مناطق مختلف به تحریک طالبان مطرح شد و مدیریت تجهیز و تقویت داعش نسبتاً بطی پیش رفت. با به قدرت رسیدن گروه طالبان، امکان تقویت گروههای تروریستی در کشور بیشتر و زمینه مساعد گردید تا کشورهای مختلف از جمله پاکستان، ایران، روسیه، تاجیکستان، اوزبیکستان و حتا کشورهای عضو ناتو مثل بریتانیا و آمریکا در تقویت این گروهها برای منافع خویش نقش داشته باشند. حالا پرسش اینجاست که چرا مارشال دوستم از سوی ایران به عنوان حامی و تقویتکننده پروژه داعش در افغانستان است؟ ایران از افغانستان چه انتظار دارد؟ برنامه پاکستان در افغانستان نسبت به این پروژه چیست؟ نویسنده این مقاله به تحلیل و دریافت پاسخ به این پرسشها پرداخته است.

پیشینه داعش

گروه داعش به رهبری ابوبکر البغدادی در سال 2014 زمانی در عراق و سوریه شکل گرفت که نیروهای آمریکایی از عراق بیرون شدند. علاوه بر گروه داعش، گروه دیگری زیر نام النصر نیز با نیروهای دولتی سوریه در نبرد بود. گروه داعش مبارزات خود را زیر این نام در کشورهای مختلف از جمله عراق، سوریه، لیبیا، نیجریا و افغانستان آغاز نمود. بعد از به قدرت رسیدن اشرف غنی در سال 2014، برنامههایی برای مدیریت پروژه داعش در مناطق مختلف به ویژه شمال افغانستان مطرح گردید. هدف این پروژه گسترش فعالیتهای داعش در شمال و شمال شرق کشور بود. در آن زمان مدیریت داخلی آن را اشرف غنی و کارهای عملیاتی و تقویت این گروه را محمد حنیف اتمر به عهده داشت. بعد از کنارهگیری محمد حنیف اتمر از مشاوریت شورای امنیت ملی، مدیریت تقویت این گروه را محمد معصوم ستانکزی، رئیس امنیت ملی حکومت وقت کشور به عهده گرفت. به باور بعضی از کارشناسان سیاسی، ارزش این پروژه برای مدت پنج سال مبلغ پنج میلیارد دالر بود. از اینکه مدیریت پروژه تقویت داعش را غنی و در بعضی موارد عبدالله نیز به پیش میبرد، اختلافات میان پاکستان و حکومت افغانستان بیشتر گردید؛ زیرا بعد از نزدیک به 35 سال ماموریتی که پاکستان به گونه موفقانه مجاهدین و طالبان را مدیریت مینمود، از این کشور به تجاران سیاسی، فسادپیشهگان و وطنفروشان داخلی افغانستان سپرده شد. این اختلافات باعث گردید تا داعش یک پروژه نه چندان موفق شکل بگیرد.

 

نقش رهبران افغانستان در تقویت داعش

محمد اشرف غنی و تیم کاری او برای مدیریت تقویت پروژه داعش در افغانستان به مخالفتهای رهبران محلی در مناطق شرقی و شمال و شمال شرق روبهرو گردید. ظاهر قدیر، فرزند حاجی قدیر، چندین تن از افراد وابسته به پروژه داعش را در سال 2015 در ولایت ننگرهار سربرید و این اقدام او باعث گردید تا دولت وقت دهها فرد وابسته به ظاهر قدیر را در امنیت ملی ننگرهار استخدام کند. درواقع، این نخستین باجدهی غنی برای مدیریت رهبران محلی و عبور از ممانعت پروژه داعش بود. او از مبارزه در برابر داعش گفت؛ اما از محاکم صحرایی سخت انتقاد کرده و راههای مسالمتآمیز را برای مدیریت رهبران محلی در پیش گرفت.

غنی و تیم کاری اش در شمال افغانستان نیز با مقاومتهای عطا محمد نور، مارشال دوستم و محمد محقق روبهرو گردید. درواقع این مقاومت برای حذف پروژه داعش نه؛ بلکه برای نقش داشتن آنها در این پروژه و اخذ امتیازاتی از این مجرا بود. جامعه سیاسی و رهبران محلی به حدی آکنده به فساد سیاسی، اقتصادی، نظامی و اداری بودند که حتا برای مادر وطن هم از هیچ جفایی دریغ نمیورزیدند. در این جفا از کرزی و غنی شروع تا رهبران جهادی، خلق و پرچم و افراد آمده از غرب همه دست به دست هم دادند. درواقع، هیچیک از رهبران افغانستان برنامهای برای ثبات افغانستان نداشتند. همه به نوبه خود این وطن را دست به دست فروختند. در آن زمان، غنی با وارد ساختن اتهامات به مارشال دوستم، تصمیم به یا حذف ویا تبعید او گرفت. همچنان عطا محمد نور را به وسیله عبدالله ابتدا تضعیف و بعداً از عنوان امپراتور شمال به یک فرد بیکار مبدل نمود تا بتواند این پروژه را مدیریت کند، اما نتوانست؛ زیرا غنی نمیتوانست روی اقوام تاجیک، هزاره و اوزبیک نفوذ داشته باشد. قوم پشتون نیز مسیر شان معلوم بود؛ آنها یا در حکومت غنی بودند یا با تحریک طالبان. از این جهت، غنی نتوانست در این پروژه موفق گردد. ایفای داشتن نقش رهبران قومی و محلی فقط برای امتیازگیری از این پروژه بود. در واقع، رهبران این کشور در ظاهر شعار خدمت به مردم و در باطن برای ویرانی مادر وطن فعالیت داشتند. به همان پیمانه که رهبران قومی و محلی برای امتیازگیری از پروژه داعش تلاش داشتند، افراد استخباراتی افغانستان مثل امرالله صالح نیز در این مسیر بی نقش نبود. او نیز یکی از افراد متهم به دست داشتن با تقویت پروژه داعش است. هدف صالح، تضعیف جایگاه احمد مسعود و دیگر رهبران خودی مثل خودش فراری میباشد. درواقع این رهبران، هنوز هم جزء برنامه معامله و استفاده شخصی و فروش وطن دیگر در چمدان ندارند.

گروه طالبان که به گونه مستقیم از سوی پاکستان حمایت میگردید، در برابر پروژه داعش به مبارزه پرداخت. از اینکه اطلاعات آی.اس.آی نسبت به اطلاعات امنیت ملی وقت افغانستان قویتر بود، افراد وابسته به گروه داعش را از هر گوشه به ویژه جنوب شرق و شرق کشور، تضعیف نمود و پروژه غنی و تیم او را ناکام ساخت. پاکستان با این اقدام، به کشورهای حامی پروژه داعش مثل آمریکا فهماند که هر پروژه تروریستی در افغانستان باید از مجرای آنها مدیریت شود. آمریکا نیز برای رفع مشکلات پروژه داعش، تاکتیک دیگری را روی برنامه خود مطرح ساخت. این تاکتیک به قدرت رساندن طالبان توسط پاکستان و غنی در افغانستان بود. چون دیگر نه غنی فرد موثری برای مدیریت پروژه داعش در شمال و شمال شرق کشور بود و نه سهامداران قدرت در افغانستان توانایی ملت شدن و خدمت به وطن را داشتند. برنامه آمریکا برای تقویت پروژه داعش، ایجاد هرجومرج در افغانستان بین سالهای 2019 و 2021 و استفاده از این مجرا برای جابهجای گروه داعش حتا از کشورهای عراق و سوریه به افغانستان بود. آمریکا به همکاری آی.اس.آی در مدیریت این پروژه نسبتاً موفق گردید.

 

نقش طالبان و رهبران فراری در تقویت داعش

بعد از به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان، گروههای مختلف تروریستی از کشورهای مختلف و به ویژه وزیرستان جنوبی و شمالی داخل افغانستان گردیدند. از اینکه این گروهها در مقاطع مختلف با طالبان همکاری نموده بودند، طالبان نیز اجازه فعالیتهای آزادانه به گروههای تروریستی را داد. تحریک طالبان تا هنوز تایید نکرده است که کدام گروه تروریستی به جزء آنها در افغانستان حضور داشته باشد. اگر این ادعای طالبان درست باشد، پس عامل انفجارهای اخیر خود این گروه است نه داعش و نه کدام گروه دیگر.

درواقع، رفتن آمریکا از افغانستان درست مثل رفتن آن از عراق در سال 2014 میماند. در عراق و سوریه، گروه داعش به وسیله کردها و مخالفان اسد تقویت گردید و در اینجا نیز برای تقویت و تجهیز گروه داعش از رهبران فراری کمک گرفته شد. طالبان از لحاظ قومی، نمیتوانند هم داعش باشند و هم طالب. از اینکه اقوام غیرپشتون نمیتوانند در حال حاضر با گروههای دیگری همکاری داشته باشند و مقاومت ملی نیز در برابر تحریک طالبان چندان موفق نیست؛ بنابراین، پروژه تقویت داعش ممکن است به رهبران فراری مثل نور، صالح و دوستم سپرده شده باشد؛ زیرا این رهبران در گذشته نیز بارها بر سر این پروژه با دولت وقت مشکل داشتند.

ترکیه که خود متهم به همکاری با داعش و النصر در عراق و سوریه است، دور از امکان نیست که رهبران افغانستان را همچنان در تجهیز و تقویت داعش در این کشور همکاری کند. از همین جهت است که اکثریت مطلق رهبران فراری در کشور ترکیه زندگی میکنند تا امتیازی از این مسیر کسب نمایند. این رهبران، هنوز هم برای فروش مادر وطن از هیچ تلاشی دریغ نمیورزند. جنگ و مبارزه محقق، دوستم، نور، عبدالله و صالح پس از تکمیل ماموریت کرزی و غنی و تیمش برای ویرانی افغانستان، تازه شروع گردیده است. ممکن است رهبران شمال و شمال شرق برای تضعیف طالب از یک سو و بهدست آوردن میلیونها دالر از سوی دیگر، دست به همکاری و تقویت داعش در شمال نمایند.

ممکن است مارشال دوستم بزرگترین اشتباه تاریخ سیاسی خود را این بار در همکاری با داعش انجام داده باشد؛ زیرا جایگاه مارشال دوستم بیشتر از اینکه از مسیر ترکیه در افغانستان برجسته باشد، از مسیر آسیای میانه و روسیه میتواند برجستهتر گردد. از این جهت، او در این قمار سیاسی و علایق بسیار زیادی که به پول و دارایی دارد، ناکام شد. عطا محمد نور نیز با رُخدادهای اخیر بیربط نیست. ممکن است، او نیز در این قمار سیاسی نقش داشته باشد. خبرگزاری تسنیم با پخش جزئیات نقش مارشال دوستم در تقویت داعش در شمال و شمال شرق امتیازاتی مثل آب، عدم حمله به مراکز تجمع هزارهها و .... از تحریک طالبان نیز خواهد گرفت و در آینده انتظار ایران از جبهه مقاومت در یک چتر واحد مثل دور مقاومت اول خواهد بود.

ایران خود میداند که در افغانستان هرگونه جنگ میان اقوام این سرزمین ممکن است اتفاق بیفتد؛ اما جنگ مذهبی هیچگاهی شکل نخواهد گرفت. ایران دقیق میداند که با راهاندازی جنگ مذهبی نمیتواند در افغانستان موفق گردد. همچنان پاکستان نیز متوجه این نتیجه گردیده است. این دو کشور نمیخواهند در افغانستان جنگ مذهبی را راهاندازی نمایند. یکی از ابزارهای مهم و موثر برای کسب قدرت برای این در کشورهای دیگر، راهاندازی جنگ مذهبی است. اما در افغانستان این مسیر بیشتر قومی و زبانی است نه مذهبی. اگر این چنین میبود، باید در بامیان بین خود هزارهها قتل عام صورت میگرفت، که نگرفت.

احمد مسعود برای مبارزه با تحریک طالبان نیز با چالشهایی روبهرو است. چالش نخست او، رهبران خودی مثل صالح، محمدی، قانونی، عطا، احمدضیا، ربانی و ... است که هم در اطراف او هستند و هم مانع فعالیتهای او نیز میشوند. چالش دوم، دفاتری است که در تاجیکستان و ایران ایجاد کرده است. دفاتر ایران از سوی این کشور و دفاتر تاجیکستان از سوی روسیه مدیریت میشود. هر دو کشور به علاوه چین، ظاهراً روابط نیک با تحریک طالبان دارند و به احمد مسعود به جزء عملیاتهای بسیار ناچیز چریکی دیگر مجال نمیدهند. چالش بزرگتر دیگر، بعضی از رهبران که در بالا تذکر رفت، میباشند که هم برای تضعیف احمد مسعود و هم برای انباشت سرمایه در تجهیز و تقویت داعش در شمال و شمال شرق افغانستان همکاری مینمایند.

پیامد

با توجه به نکات بالا، اساسگذاری جنگهای مذهبی در افغانستان جایگاهی ندارد و از لحاظ قومی وابستگی به طالب، مقاومت و دیگر گروهها بیشتر میشود؛ اما کشورهای همسایه و قدرتهای جهانی برای رسیدن به اهداف خود از بحران کنونی استفاده ابزاری بسیار خطرناکی خواهند کرد. با این حال، ایران و روسیه منتظر اند که مسیر نهایی تحریک طالبان به کجا خواهد بود. آیا طالبان دوباره در دامن آی.اس.آی افتاده و مورد استفاده پاکستان قرار میگیرد یا همین روابطی که با با چین، روسیه و ایران دارند، را تقویت میبخشند. از قرینه تحولات اخیر پاکستان پیداست که طالبان ممکن است دیگر مجالی برای قدرت نداشته باشند و پاکستان نیز آماده برای اعطای پایگاه نظامی به آمریکا و اخذ ماموریت سنتی خود از رهبران وطنفروش داخلی برای تجهیز و تقویت گروه داعش در افغانستان میشود. در صورت افتادن چنین اتفاق، روسیه و ایران ناگزیر میشوند تا جبهه مقاومت ملی را در یک چتر واحد تقویت نمایند تا در برابر داعش و دیگر گروههای تروریستی مبارزه نمایند. براین اساس، جنگهای نیابتی بیشتر از گذشته برجستهتر خواهد شد؛ زیرا در افغانستان دیگر رهبرانی که وطندوست باشند، به این زودیها نخواهید یافت. متاسفانه اکثریت مطلق آنها هنوز هم در معاملههای فروش وطن به گونه آشکار و پنهان دستوگریبان اند. این معامله از مربع جهاد و مقاومت شروع، تا طالب، تیمهای وابسته به غرب و افراد وفادار به بقایای ظاهر شاه در اطراف کرزی، همه در مسیر نابودی افغانستان در حرکت اند.

دوستان عزیز، منتظر دیدگاه نیک شما هستیم!