کچالو فروش بهتر از وطن فروش؛ احساسات در مقابل منطق

کچالو فروش بهتر از وطن فروش؛ احساسات در مقابل منطق
کچالو فروش بهتر از وطن فروش؛ احساسات در مقابل منطق

مقدمه

در روزهای اخیر، صحبتهای حشمت غنی احمدزی واکنشهای متفاوتی را میان مردم در رسانههای اجتماعی و رسانه‌های همگانی به همراه داشته است. این نخستین‌بار نیست که برخی از شخصیتهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در مقابل پرسشهای گردانندگان رسانههای همگانی، واکنشهای احساساتی و بحثبرانگیزی از خود به نمایش میگذارند. چندی قبل آقای ستانکزی به مصاحبهکننده گفت که هرکس به محمد اشرف غنی گپ منفی بزند، دهنش را پاره میکنم. داکتر نعیم وردک به استاد جلال شرابی خطاب کرد و در مقابل استاد جلال هم به او گوساله. جنرال مبین به تاجیکان در حالت احساساتی، کولابی و تاجیکستانی و جنرال طاقت به اقوام غیر پشتون حرامی خطاب نمودند. محمد اشرف غنی نیز از جمله این افراد است که در هر سخنرانی، احساساتی میشد. معمولاً این گونه واکنشها میتواند ناشی از عوامل مختلف باشد.

برخی دیگر از چهرهها و فعالان مدنی در رسانههای اجتماعی در مقابل گفتۀ حشمت غنی احمدزی که به خبرنگاران کچالو فروش خطاب نمود، از خود واکنش نشان داده و گفته اند که کچالو فروش بهتر است از وطن فروش. بیان این سخنان ناشی از احساسات عاطفی، علایق درون فرهنگی، هورمونی و در اکثر موارد، کوتاهی آنها در مقابل پرسشهای مطرح شده توسط مصاحبهکنندگاه رسانهای است. باور به این است که هرگاه عقل و منطقی انسانی پاسخی برای پرسش خبرنگار نداشته باشد، انسان دست به بروز احساسات خود برای طفره رفتن از روند اصلی مصاحبه میزند و از خود واکنش منفی نشان میدهد. پس پرسش اینجا مطرح میشود که چرا بعضی کارشناسان در مقابل پرسش‌های خبرنگاران از خود واکنشهای احساسی و غیر منطقی ارائه میدارند؟ عوامل واکنشهای احساساتی در مقابل پرسشهای خبرنگاران در وسایل ارتباط همگانی چیست؟ به عنوان یک خبرنگار، چگونه میتوان واکنشهای احساساتی و عاطفی افراد در وسایل ارتباط همگانی را مدیریت کرد؟

احساس

در واقع، احساس پدیدۀ پیچیدهای است که از مسائل روزمره فرد نشأت میگیرد و بر تصمیمهای او تاثیر میگذارد. برخوردهای احساسی در برقراری ارتباط از اهمیت زیادی برخوردار است. احساس از لحاظ عصب شناسی، واکنشهای بیولوژیکی هستند که در برابر تغییرات یا محرکات اتفاق میافتند که تقریباً بین انسانها مشترک یا فراشخصیتی است. احساساتی بودن یک تجربه عاطفی است که در تمامی انسانها با شدت کم و زیاد وجود دارد و میزان آن وابسته به قضاوت ذهنی افراد میباشد. محرکهای احساسی رویدادهای بیرونی هستند که باعث واکنش خودکار احساسی و جسمی در انسان میشود. این موارد میتوانند از حالتهای خفیف شروع تا وضعیت آسیبزا پیش روند.

دلایل بروز احساسات

شرایط جسمی و روانی متعددی باعث بروز احساسات به ویژه برخوردهای منفی میشوند. از استرس گرفته تا تغییرات هورمونی و برخی دلایل دیگر باعث بروز احساسات ما میگردند. ممکن است برخوردهای احساساتی ناشی از اختلال و استرس پس از سانحه یا واقعهای باشد؛ به عبارت دیگر، ممکن است ناشی از داشتن سابقه تروما در انسان باشد که در حال حاضر فرد با آن روبرو است و واکنشهای عاطفی و غیرمتناسب با شرایط را بروز میدهد. مثلاً، پس از سقوط نظام جمهوریت در افغانستان به دست طالبان، نزدیکان آقای غنی مانند حشمت غنی احمدزی، در مقابل رسانههای همگانی از خود واکنش منفی و احساساتی بروز میدهند. دلیل این واکنش، داشتن سابقه روبرو شدن حشمت غنی، جنرال مبین و ... با پرسشهای خبرنگاران بوده است و با بروز چنین احساسات باعث فرار شان از مسوولیتپذیری و ارائه پاسخ مناسب شده است.

دلیل دیگر بروز احساسات، تغییرات هورمونی؛ به ویژه تغییرات شدید و ناگهانی در افراد است. هنجارهای اجتماعی و فرهنگی و علایق قومی و نژادی نیز میتوانند در بروز احساسات بیش از حد، اثر داشته باشند. در واقع، نوع فرهنگ جامعه، روابط اجتماعی و معاشرت افراد بر نحوه قضاوت درباره احساسات خود و دیگران اثرگذار است. به عنوان مثال، برای حشمت غنی احمدزی؛ فردی که خود زمانی از جمله منتقدان سرسخت محمد اشرف غنی بود، به دلیل علایق قومی، خانوادگی و عاطفی تحمل نقد دیگران را نسبت به برادرش ندارد. یکی از دیگر از عوامل واکنشهای احساساتی، مشکلات روانی متعددی است که فرد در گذشته یا حال با آن روبرو است. به عنوان مثال، افسردگی افراد منجر به غم و انده و عصبانیت میشود. حتا ممکن است ناشی از ترس یا واکنش بیشتر باشد. مثلاً، وقتی خبرنگار از فردی پرسشی را مطرح میکند، فرد به دلیل ترس و افسردگی که دارد، از خود واکنش منفی نشان میدهد. معمولاً مردان در این موارد، بیشتر از زنان به ابراز خشم میپردازند. به عنوان مثال، حشمت غنی احمدزی به خبرنگار میگوید که به دلیل این چنین پرسشهای بی معنی و غیر مسلکی همه خبرنگاران فرار کردند و یا کچالو فروش شدند.

مورد دیگری که احساسات افراد غیر قابل کنترول میشود، مشکلات مربوط به سلامت جسمی انسان است. در واقع، مشکلات جسمی در تغییرات خلقی افراد اثرگذار اند. حشمت غنی احمدزی، نه تنها خودش؛ بلکه برادرش محمد اشرف غنی نیز با مشکلات جسمی و روانی و برخوردهای احساساتی دست و گریبان بود. هنگامی که مشکلات جسمی و روانی فرد بیشتر شد، زوال عقل با نام بیماری فراموشی، تروما و پیشانی گیجگاهی دچار تغییرات خلقی شدید خواهند شد. به همین دلیل است که فرد از خود رفتارهای پرخاشگرانه و احساساتی شدیدی به نمایش میگذارد و منجر به بروز رفتارهای نامناسبی میشود. مثلاً؛ آقای ستانکزی به خبرنگار و کارشناس پهلوی خود میگوید که هرکس به اشرف غنی چیزی گفت یا توهین کرد، دهنش را پاره میکنم. همچنان، برخوردهای احساساتی که استاد جلال و داکتر نعیم وردک در رسانه همگانی از خود به نمایش گذاشتند.

ممکن است واکنشهای احساسی افراد، ناشی از خشونت روانی پنهان در او باشد. در واقع، احساسات پدیدۀ است که باعث سوء استفاده روانی میشود. مثلاً؛ بروز احساسات حشمت غنی احمدزی در مقابل پرسش خبرنگار باعث گردیده تا خبرنگار از مطرح نمودن پرسش اصلی خود صرف نظر کرده و از او معذرت بخواهد. ممکن است فرد در مقابل پرسش خبرنگار، پاسخ مناسب و منطقی نداشته باشد و اقدام به واکنشهای احساساتی کند. در واقع، این واکنش طبیعی و متداول در برابر استرسی است که فرد نسبت به پرسش خبرنگار دارد.

راه حل برای خبرنگاران

در واقع، مدیریت احساسات برای هر فرد مهم است. این مهم در حرفه خبرنگاری از اهمیت به سزایی برخوردار است. خبرنگار و یا مصاحبهکننده باید آگاهی کامل از ویژگیهای شخصیتی مصاحبهشونده داشته باشد تا بتواند در مواردی که از خود واکنش منفی و رفتار احساسی نشان میدهد، قابل کنترول و مدیریت باشد. خبرنگار با آگاهی از رویدادها و اطلاعات مرتبط به موضوع و همچنان داشتن مهارت‌های خلق پرسشهای متعدد و منطقی میتواند مانع طفره روی مصاحبهشونده و برخوردهای احساسی او شود. خبرنگار کوشش نهایی خود را به خرج دهد تا مصاحبه را موفقانه و مثبت انجام دهد تا به اهداف اصلی مصاحبه دستیابد.

در اکثر موارد، خبرنگاران زیر تاثیر برخوردهای احساساتی مصاحبهشوندگان میروند. برخی به این باورند که احساسات منفی موجب سرکوب بروز خلاقیت میشوند؛ اما علم مدیریت و خلاقیت میگوید که احساسات موجب جرقهزدن خلق یک دیدگاه و مفهوم جدید نیز میشود. بنابراین، خبرنگار میتواند از برخوردهای احساساتی مصاحبهشوندگان بیشترین بهره را ببرد؛ زیرا مصاحبهشونده زمانی احساساتی میشود که نسبت به پرسش مصاحبهکننده بیپاسخ بماند. پس لازم است تا برخوردهای احساساتی افراد را با نگرش مثبت به نفع مصاحبه خویش اتمام داد. خبرنگار باید عیبها و نواقص مصاحبههای خود را دریابد. به باور نورمن ای. روزنتال، در تفکر و تأمل دریافتم که ارزشمندترین درسهایی که آموختهام، از سختیها، شکستها و عیبهایی بدست آمده که مجبور بودم با آنها مقابله کنم و آنها را بپذیرم.

در اکثر موارد، به جای اینکه مصاحبهشونده به خاطر ابراز برخورد احساساتی خویش شرمسار باشد، مصاحبهکننده این عمل را انجام میدهد. مثلاً خبرنگار تلویزیون افغانستان انترنشنل از خجالتی و اخلاق از حشمت غنی احمدزی معذرت میخواهد. به باور برنه براون، شرم کشنده است و من فکر میکنم ما در آن غرق شدهایم. در اکثر موارد خبرنگاران نسبت به مصاحبه و اهداف مصاحبه شان خوشبین اند؛ در حالی که بدبینی میتواند باعث افزایش بهرهوری شود. آدام گرانت به این باور است، بدبین‌های تدافعی به همان اندازۀ خوشبینهای استراتیژیک، در طیف گستردهای از کارها، عملکرد خوبی دارند. جولی نورم به این باور است، قدرت در تفکر منفی نهفته است. او مینویسد: ابتدا از خود پرسیدم که چگونه افراد با وجود بدبینیشان، میتوانند چنین عملکرد خوبی داشته باشند. پس از مدت کوتاهی متوجه شدم که آنها به دلیل بدبینیشان، عملکرد خوبی داشتند؛ زیرا تفکر منفی آنها، نگرانی را به عمل تبدیل میکند.

در برخی از موارد نیاز می‎رود تا خبرنگار خود نیز به گونه عمدی برخورد احساساتی داشته باشد تا بتواند حرف‎ها و اطلاعاتی را از عمق قلب مصاحبه‎ شونده بیرون آورد. لوری دشن می‎نویسد، پس از اینکه متوجه می‎شوید لزوما دیگران همه چیزهایی که شما تصور می‎کنید خواهان آن هستید را ندارند، گام منطقی بعدی این است که بفهمید آنچه می‎خواهید، واقعا چیست و شما به چه چیزی حسادت می‎کنید؟ خبرنگار باید به این مقوله متوجه باشد که باید چیزی را از دست بدهد تا چیز دیگری بدست بیاورد. لین هیوز می‎گوید، از دست دادن والدین در جوانی به او آموخت که قدردان موهبت‎های کوچک و بزرگی باشد که از تمام روابط موجود در زندگی‎اش ناشی شده اند. در نهایت داشتن افکار و احساسات منفی نسبت به مصاحبه ‎شونده می‎تواند باعث پرورش آگاهی و رسیدن به اهداف مصاحبه ‎کننده شود.